مغرب آفتاب عمر علی / مشرق ماهتاب قرآن است

در چنین مه که انس و جان یارب / بر سر سفره تو مهمـان است 


بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست

شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست  


***********
قُل قُل گرم سماور در اتاق / می‌برد من را به عصر کوزه‌ها

می‌برد تا لحظه‌ی افطارها / می‌برد من را به ماه روزه‌ها