رمضان
مغرب آفتاب عمر علی / مشرق ماهتاب قرآن است
در چنین مه که انس و جان یارب / بر سر سفره تو مهمـان است
در چنین مه که انس و جان یارب / بر سر سفره تو مهمـان است

بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست
***********
قُل قُل گرم سماور در اتاق / میبرد من را به عصر کوزهها
میبرد تا لحظهی افطارها / میبرد من را به ماه روزهها
میبرد تا لحظهی افطارها / میبرد من را به ماه روزهها
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 23:54 توسط سعيد نعيمي
|